اوفتاد
در خلاء وهم انگیز
بستری پیدا شد
پایانی مهیا شد
انتها تصویر شد:
رستاخیز شاعری
ره یابی دانه ای
پیدایش نسیمی
عاقبت نیکی برای هر جزئی
بازگشت سالکی به خانه ای
رسیدن مسافری به کلبه ای
رجعت زائری به مرجعی
حکایت وهم انگیزی است
اوفتادن گل
جاری شدن اشک
وانهادن سر شاعری
رهاشدن قلبی
عاقبت
اجزاء رجعت را جشن می گیرند.
اما تمام
با قامتی خمیده
سری افکنده شده
در تاریکی فسرده
به کنجی خلوت پناه می برد
از تیره گی کناره می گیرد
و بر تاریکی می نشیند.
عاشق خسته
جز خواب
مجالی نمی یابد
مجنون
جز بیابان
ماُ منی ندارد
گنجشک ها
خرده نان ها را
تنها از پس کرم کفی مهربان
جستجو می کنند
و من دنیا را
از پس پشت نگاهی نوازشگر
به تماشا می نشینم
می ستایم
هرآنکه
لبخند می زند
بر صبح امید
طلوع صبح
آغاز امیدی تازه است
فرصت دیدار دوباره است
پایان انتظار عاشق بیچاره است.
salam.
Khobin?
Sheraton gahi be gonee hast ke aslan ghabele dark nisto khaste konande hast.
Man hes mikonam yek chizi to zehne khodetone ke faghat khodeton mifahmin chi goftin
Shayad in sherha bayad toye hamon daftare sheraton bemone va har chand gahi berin bekhonino yade maghsodi ke vasash sher goftin bioftin ke darkeshon konin.
Omidvaram narahat nashin.
Nazare dg.
Khodanegahdar
سلام ممنون
راستش چیزی که بیشتر از بد بودن شعرم به نظر شما
منو اذیت می کنه اینکه شما خودتونو معرفی نمیکنین!
لطفا خودتونو معرفی کنین
که جایی از شعرم که بنظرتون نامفهوم و گنگ هست بگین
من از خود شعر جواب میدم...
مرسی که میاین می خوانین منو و نظر میدین
قلمت جاوید
.
.
طلوع صبح
آغاز امیدی تازه است
فرصت دیدار دوباره است
دکتر جون دوباره ازون چیزا گفتی که خودت هم باید کنارم باشی تا بفهمم