پاییز ((۳))

پاییز

 

آسودگی است

 

سکوت بر تواضع توانمندی است

 

به رنگ گل ها شدن است

 

بی خاری

 

و رها شدن است

 

آزادی.

 

 

ای شاخ خشک هنوز بر جای

 

با بهار سبز بگو:

 

آنچه تو را شور می دهد

 

آنچه تو را سبز می دارد

 

از من است

 

بگو که سکوت من

 

از بسیاری نا گفته هاست.

 

رازهای سربه مهر را

 

یکی یکی

 

به دست نسیم می دهم

 

تا در محفل انس و پیوند

 

با تو به آغاز برسند.

 

 

این پاییز منم

 

آنچه است که می نگارم

 

شاید بهاری بیاید

 

روزی به محفلی راه یابم

 

شاید دوباره آغاز شوم.

 

 

ولی شاخه ها

 

مانده اند بر جراحت برگ ها

 

و

 

برگ ها

 

افتاده اند جدا بر خاک

 

هنوز بارانی نباریده است

 

بارانی نباریده است

 

رخ خورشید را لکه ای نپوشانیده است

 

هنوز من منتظرم.

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان سدنا سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:12 http://kolbeyema.blogsky.com

salam mesle gozashteh hanooz ziba minevisin
vali ahange zamine engary faal nist
shad bashin
va pirooz

من جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:30 http://taagaarg.blogfa.com

سلام

سلام

خوبین؟

زیبا بود


موفق باشین.


سلام سلام
:)))))))))))

می شناسمت...

کاش...

....


ببوس دختر خواهری رو...

خودت چکار کردی؟
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد