آبی سرد
نسیمی تیز
صورتی فسرده
چشم هایی باران خورده
در احاطه محیطی خاکستری
سیاهی را برتری
انحطاط رویاها
بن بست آرزوها
نفس
ضربان
حضور
در شمارش تکرار غروب!!!
سنگینی حسرتی
کوله بار غمی
بار گریه ای
خمیدن شانه ای
رویاها محتوم
آرزوها مدفون
بودن ؛ سقوط سکون
زیستن ؛ ویرانگی جنون
روزهای خاکستری
سیاهی را برتری
سپیدی مفری
من در پی دری.
ضعف
پستی وجود من
پوند خوردن با روزگار
زیستن بر اساس گذار.
من
برتری خاکی
فرورفتن در لاکی
پنهان شدن قایمکی
زیستن در جزیره ای به وسعت خود
ساخنت آستانه ای رویایی
فراری شدن از روزگار خاکستری
گسستن از مردمان گسستنی.
بزی در جزیره ای
جزیره خودت را بزی
جزیره ای دور از بیم امواج طوفان سیاه باش
آرزویی رسیده در کنار باش
جزیره خودت را بساز
جزیره خودت را بزی
در نیمه روشن
جدا از سیاهی ها
« من می توانستم انسان خرسندی باشم اما آیا جز این است که برای این آرزو باید به سیاره ای سفر کنم که تنها هوشمندان در ان می زیند؟؟؟
ولی آیا به راستی هدف راستین هر انسانی همین نیست؟؟؟
اراده
رویا ها محترمند..
آرزوها را مدفون نباید کرد..
باید زندگی کرد..
اراده//
بسیار عالی...برای غوطه ور نشدن درسیاهی اراده ای آهنین و عزمی راسخ نیاز است ...
که جهان را از دیدگاه دیگری نگریست...و انسان را
متشکرم از لطفت علی جان
این مشکل بلاگ اسکای هست عذر میخوام
شاد زی و مهر افزون
سلام
سلام
باز هم
از اینکه از شما دوستان دور بودم خیلی ناراحتم.
ولی خوب از این خوشحالم که شما منو ترک نکردین و از من دور نبودین.
من آپم اگه بیاین خوشحال میشم.
سلام علی جان
خوبی گلم؟
سلامتی؟
تعطیلات خوب بود؟ خوش گذشت؟
ببخش.... بی خبر موندی
شرمنده همسایه
عزیز خوبم....یه کم سرم شلوغه
کم میام...
نگران نباش
من عین کوه وایسادم
به این راحتی تسلیم نمی شم :)
گلم محتاج دعاهات هستم
انشالله عاقبت بخیر بشی
سسسلام
خوبم
آره به یادت بودم
سوغات...یه بغل آرزویه خوشبختی
امیدوارم این دفعه کامنتم بت برسه(چشمک)
زندگی جزیره ایست در دریایی از سکوت و تنهایی
بازم میام...فعلا بای
سلام
خوبم خوب...
سر به خضوع فرود آورده و چشم بر محبت دوخته!!
این هم جواب سوال مهم شما...با اینهمه هنرمندی خالق مگر می شود خوب نبود؟!!
....
متشکرم از لطفت...جمله ی زیبایی در مورد دوراهی گفتی
سلام علی جان
سلام همسایه مهربونم
خوبی عزیز؟
ممنون بابت این همه لطف و مهربونی
چه دوستانه و با صفا
دل شاد شدیم
خدا دلشادتون کنه.....آمین
آره میدونم علی جان
روزای سخت تر از این هم داشتم
این که چیزی نیست
بجنگ تا بجنگی روزگار
ولی بدون حریف فائزه نمی شی
علی جان
آخرش که گفتم
کأنه کوه ایستاده ایم....
روز و شب پای کامپیوترم و رو پایان نامه کار می کنم
توکل به خدا
دعا کن این هفته استاد راهنما رضا به دفاع بده
علی جان خیلی لطف داری
خیلی، همسایه خوبم
می خندم تا تو هم بخندی :)
:))))))))))))))))))))
دیدی؟ ببین
:)))))))))))))))))
شاد باشی عزیز