خواب از این چشم ها
از این ذهن
هجرت کرده است
خواستم که بخوابم
نشد
خواستم که رها شوم
نشد .
شبانگاه
زنجیر بر پای
خسته
در پس کوچه های خیال
پی تو می دویدم
چراغی نبود
اما تمام ماه بود
به لبخندی که نسیم آورد
ندا سر داد:
فردا که نیستم چه می کنی؟؟؟!!!
چگونه؟؟؟ چه می جویی؟؟؟
گفتم :
چراغ ا گر نیست بر راه
چه سود که مهتاب هست برسماء !!!
نگار اگر رو بسته است
رخ ماه چه طرفی* بسته است؟؟؟
برو ای ماه
برو در حصار ابر
برو در خوانی دگر
برو شاید که بتابی به نگارم
تو شوی مفتخر خند ه یارم
برو شاید کزتو دگری روشن شود
لبی به خنده ای شکوفا شود.
جانان من
تو که ماهی روی زمینی
بی مهتاب نور عینی
نروی فردا
نروی در حصار دور
نروی در خوانی دگر
نروی هرگز.
به کرمی
جواب سلام مرا
به نسیم بگو
تپش جان مرا از صبا بپرس
و هر گاه به آسمان و ماه نگریستی ؛
لبخند بزن
* طرفی بستن = سود بردن
با سلام
از وبلاگ شما بازدید کردیم. نسبتا جالب بود.
در صورت تمایل از وبسایت ما نیز دیدن فرمایید.
باسپاس
انجمن متخصصان الکترونیک ایران
سلام
بـزرگتـریـــن و جــامـع تـریــن فـروشــگاه ایـنتــرنتــی ایــران
بـا بـیش از 1000 عنـوان از محصـولات بـرتـر و مختـلف
همراه با گارانتی تعویض و ارائه بهترین کیفیت
از فروشگاه اینترنتی ما دیدن فرمائید
http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com