نمی توانم نگاهش کنم
طاقت دوری ندارم
تاب نزدیکی ندارم
« نه بی تو
نه با تو
فقط تو »
نمی توانم نگاهش نکنم
خدایا چه کنم
فراموش نمی کنم
نمی توانم نگاهش نکنم
کاش می توانستم نگاهش کنم
کاش می شد
کاش می شد
می توانستم نگاهش نکنم
ولی این چشم ها مرا یاری نمی کند
این دل مرا در نمی یابد
سلام! هیچ کس نمیتواند نگاهش کند
فعلا
منتظرتم
نه بی تو
نه با تو
فقط تو
شاید این همان چیزیست که او می خواهد
احساس خاک در تمنای رویش
شاخه های رو به قنوت درختان
و ترنمی غریب در تنگنای سکوت
.....شهر در تب انتظار می سوزد
و نفس تند باد ابرها را به طپش انداخته
...................
آواز باران است و
کوچه های شسته
و
انسانهایی خاکستری.......
پرنده
سلام! بازم اومدم....که انتظار نکشی(شوخی کردم)
مواظب خودت باش
دوست من سلام
دوست داری با یه وبلاگ خوب که پر از عکسای قشنگهآشنا بشی
دوت داری با وبلاگ من که دوست داره با وبلاگ تو دوست بشه دوست بشی؟
اگه دوست داری پس یه سر بزن.
سلام
لطف کردید سر زدید.
درووووووووووووووود نازنین
وبلاگت خیلی حال و هواش بهاریه
ای ول
نازنین من ۲۸ شهریور تخته وبلاگ رو باز میکنم
خوشحال می شم بیای پیشم
بدروووووووووووود
سلام دوست عزیز
ممنون که همیشه جویای من هستین! ایشالا به زودی به روز میشم...ممنون
سلام علی جان
ماه رمضونتون مبارک:)
یک عالمه التماس دعا داریم.
قلب پاک شاعرا رو خدا خیلی دوست داره:)
موفق باشی عزیز.
========
شعراتم مثل همیشه یه عمق داره با یه غم ....دوست داشتنی!