مانده ام
تنها
بی هم شانه ای
در دو راهی تردید
کوچه انتظار
مانده ام.
تپش تنم از پی تو می خواند
سنگینی سرم هوای خالی شدن دارد
قدمی دیگر
تصمیمی دوباره
می خواهم ببینمش
می مانم
می مانم.
می آیی؟
اگر آمدی
اگر من نبودم
به آن شن زیر پامانده
بگو
تورا به خدا بگو
بگو
که آمدی.
هر زمان قطره ای دیدی
به روی گونه ای
یا روی سبزه ای
آویخته بر مژه ای
برگ گلی
به آسمان نگاه کن
و نقش دو چشمان مرا
در بین ابرها جستجو کن
وقتی باران می بارد
موعد فرا رسیدن قرار ماست.
به آسمان نگاه کن
قطره ای به سوی تو می آید
گونه تو را لمس می کند
بر لبانت بوسه می زند
به آسمان نگاه کن.
مانده ام
هنوز
در کوچه انتظار
به شن ها خیره می شوم
به آسمان نگاه می کنم
ای کاش باران ببارد
ای کاش باران ببارد
ای کاش
...
سلام دوست گلم
قشنگ بود
بعد از مدتها دوباره به روزم
به بهانه ی یک پایان شیرین...
منتظرتم
بیا پیشم
شاد باشی...
مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
سلام به تمام تو
سلام به کلمات تو
همچنان دوستت دارم