امروز عاشورا است اینجا کربلا نیست

امروز عاشورا است                اینجا کربلا نیست

 

عاشورا روز بغض بشر است روزی که انسان در امتحان الهی سرافکنده شد.

 

 نمی دانم، نمی دانم شاید  در این روز انسانیت تا ابد بر شرارت  پیروز شد در این روز عجیب زیبایی، بزرگی وکمال در حد اعلای خود در کنار زعارت، پستی و بدخویی دیده می شود.

 

نمی دانم کدام را باید دید کدام را؟

 

 

امروز عاشورا است                اینجا کربلا نیست

 

این کدامین واقعه است، کدام را باید گفت ؟

 

این داستان شیدا چه می گوید؟

 

قصه حر را باید گفت ؟

 

تراژدی علی اکبر و علی اصغر را یا افسانه جاوید ابوالفضل را؟

 

از صبر( زینب) باید گفت یا معصومیت؟ (رقیه)

 

 

امروز عاشورا است                اینجا کربلا نیست

 

همه سیاه پوشیده اند، چهره ها حزن انگیز است.

 

 در کوچه، خیابان و حتی بازار مراسم عزاداری برپاست نوای حسین حسین به گوش می رسد بر لب همه مدح و ثنای سالار شهیدان است .

 

اگر حسین در سال*  8۱ بود این جماعت چه می کردند ؟ کجا بودند؟

 

آیا گرد حسین همان 72 تن هم باقی می ماندند؟

 

نمی دانم ولی در این روزگار سیاه روزمرگی و تظاهر بعید می دانم کسی « هل من ناصرا ینصرنی» را بشنود.

 

 

امروز عاشورا است                اینجا کربلا نیست

 

عاشورا زیباترین روز خداست با شکوه ترین و خیال انگیز ترین افسانه ها را بهترین و دوست داشتنی ترین مخلوقات هستی رقم زدند

 

 در این روز جز 72 زیبایی چیز دیگری نمی توان دید نور اینان چنان درخشی دارد که همه چیز را به دست فراموشی می سپارد

 

امروز سبب شد بشریت بتواند سرش را مقابل خدا بالا بگیرد

 

اینان فخر تاریخ بشر بر خدایند 

 

*« این مطلب از اولین دفترم در سال ۸۱ نوشته شده»