خلیل فرزندش را تقدیم کرد کسی ؛ درهمی دانه ای ... من هیچ ندارم ندارم جز انچه تو عطا فرموده ای هر زمان اراده کنی از آن توست تقدیمی من : من یعنی بازگشت !!! امیدم روشنی بخش روزهای تارم ؛ بازپس گرفتن آنچه است که عطا نموده ای انتظار: عمر منتظر: من می مانم با امید تقدیم: هر زمان که بخواهی از آن توست گر بپذیری از آن توست جان امانت من است و من در گوشه ای از این تن خاکی پنهانش کرده ام دور از چشم اغیار دست نخورده حفظش کرده ام « منتظرم» قربان یعنی بدانی چقدر از آن اویی؟ یعنی قربانی کردن امیال و خواسته ها در مقابل خواسته او یعنی بدانی چقدر عاشقی نه چقدر عاقل. ... .. . |