قصه ای کاش ها (۳)

کاش یکی

 

 از پشت صورتک گم می شد.

 

یکی

 

به راستی لبخندی تقدیم می کرد.

 

یکی

 

به حدس گمان می کرد:

 

اشتباه از من است.

 

یکی

 

آنچه را داشت می دید

 

نه آنچه دیگران دارند

 

یا ندارد.

 

کاش خداوندگار

 

همین دم

 

امر محتوم را فرمان می داد.

 

کاش دلم صدایم می کرد:

 

علی

 

این  از آن ماست!!!

 

 

کاش

 

آرزو پیدا نمی شد

 

مگر قبل از برآورده شدن.

 

کاش

 

دعا خوانده نمی شد

 

مگر به یقین اجابت.

 

کاش

 

مثل زندگی که با مرگ همراه است

 

شب که با نقره مهتاب

 

روز که با زر خورشید

 

ماهی با سیال آب

 

من

 

با تو همراه می شدم

 

نه همراه

 

که هم جان می شدم.

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:14 http://mehdihajijafari.blogfa

کاش

آرزو پیدا نمی شد

مگر قبل از برآورده شدن.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
خیلی خوب . . . . .

با بند های آخر خیلی حال کردم و سریع اس ام اس شد ولی هنوز نفرستادم تا ok بدی؟

فاطمه بابازاده دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:21 http://ayehayezamini.blogfa.com/

زیباست

نرگس پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:00

من واقعا این شعرودوست داشتم
حتمااز ته دلت سرودی
کاش منم میتونستم مثل تو اینقدر قشنگ احساسمو ازاد کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد