با نگاهی
که مرا تماشا می کرد
لبخندی
صمیمی و گرم
و جملاتی
که مرا نشانه گرفته بود
رها کرد مرا
از سنگینی غمی که در چشمانم نشسته بود
مرا از پیله من رهاند
کابوس نیمه تمام مرا تمام کرد
شادابی و سرخوشی را دوباره به جان من بازگرداند
به نگاهی
لبخندی
توجهی
و بعد با هم خندیدیم.
ای کاش
- آرزویی که محال نیست
محالی که در دسترس است
دسترسی که دور نیست
و نزدیک هم!!! –
تو باشی
کاش مرا تو ببینی
به نگاهی
لب خنده ای
سر زنشی
خشمی
آهی
کاش مرا تو ببینی
کاش هنوز باشم
در حلقه دیده تو
بدان که نگاهت رهایی است
یکی تنها یکی برای عاشق زیستن کافی است
خنده یکی بس برای تا ابد مستی است
تنها یکی
یکی که تو باشی.
زنده باشید همیشه. منم از شما ممنونم.مطالبتون جالبه.نویسنده ی خوبی هستید مایلم بیشتر با هم آشنا بشیم
وقتی پروانه عاشق درتاری بیفتد،که عنکوبتش سیرباشد؛تازه قصه زندگی آغازشده است؛چون نه دیگرمیتواندپروازکند،نه بمیرد...!
salam...)
سلام
مرسی که نظر دادین
خودتونو معرفی نکردین!
و بعد با هم خندیدیم.
چه طوری شاعر؟
mohem nist man kiam.mohem ine ke be onvane yek khanande sheratono mikhonam.zibast.omidvaram movafagh bashin
Salam...)