طلب

سقراط را همیشه درحال قدم زدن در بازار اصلی شهر می دیدند.

 

روزی یکی از شاگردانش پرسید: استاد ٫ از شما آموختیم یک حکیم زندگی ساده ای دارد. شما حتی یه جفت کفش از خود ندارید.

با این حال هر روز در بازار شهر در حال تحسین کالاها هستید. آیا اجازه می دهید پولی جمع کنیم تا بتوانید چیزی بخرید؟

 

سقراط پاسخ داد: هرچه را می خواهم دارم.

اما عاشق این هستم به بازار بروم تا ببینم بدون انبوه این چیزها هم چنان خوشنود خواهم ماند؟؟؟

 

«  دلم خواهد که هیچ نخواهم!!! »

 

در میان شما کیست که صد گوسفند داشته باشد و یکی از آنها گم شود که نود و نه را در صحرا وانگذارد و ازپی آن گمشده نرود تا آن را بیابد؟؟؟*

 

از دست داده ها و نداشته ها عزیزتر از داشته ها و به دست آورده ها ؟؟؟

 

« رسول اکرم ( ص ) : در زیر آسمان هیچ بتی بزرگ تر از هوای نفس وجود ندارد.‌»

 

 

* انجیل لوقا ٫ باب ۱۵ ٫ آیه ۴

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد