بسی ارزان می زییم

 

چه ساده از کنار هم می گذریم

 

چه بیهوده به هم نگاه می کنیم

 

ساکن و سرد و خالی

 

لبخند می زنیم

 

 

کودکی می بینیم

 

کنار پیاده رو مشق می فروشد

 

می گذریم.

 

 

پیری سه پا

 

به سختی می ایستد

 

می نشینیم.

 

آدمی عریان شده

 

دوستی می طلبد

 

رها می کنیم.

 

 

دوستی مسخ شده  غمگین

 

از پی هم دلی

 

ما به بازی...

 

 

چه ساده از کنار هم می گذریم

 

بی ثمر چشم هایمان را باز می گذاریم!!!

 

گذر می کنیم 

از روی دیده هامان

 

خاموش می کنیم

تامل و احساساتمان

و رها می کنیم انسان را

گذر می کنیم

حتی نگاه نمی کنیم

فرار می کنیم.

 

ساده از کنار هم می گذریم

 

بیهوده به هم نگاه می کنیم

 

بی ثمر چشم هایمان را باز می گذاریم!!!

 

فسرده و سرد لبخند می زنیم

 

سخت آسان نفس می کشیم

 

بسی ارزان می زییم

 

سبک

 

خالی

.

.

 

فردا؟؟؟ 

 

«اگر قادر نیستی خود را بالا ببری  

 

همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری  »

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد