خدای من
تویی ؛
تنها کسی که همه جا با منی همیشه
تک تک ذرات وجودم ازآن توست
و تو را می خوانند.
هرچه دارم تو داده ای
هرچه هستم ازآن توام
بنده حلقه به گوش توام
نصیبم مکن آنچه را ستوده نیست
خداوندگارا
از تو چه طلب کنم
برای خود یا دیگران؟
حال آنکه تو خیر مرا بهتر می دانی
آخر من نادان دربند چه می توانم صلاح کنم؟
آخر چگونه؟
آفریدگارم
اگر چیزی طلب نمی کنم
اگر لب فرو بسته ام
از بی نیازیم نیست
به نامت نیست
دست های من خالی تر از همیشه اند
و التماس التماس التماس
ناله هر لحظه آنهاست.
اگر که دیگر نان خشکی طلب نمی کنم
بدین خاطر است که
به لمحه ای در خانه به رویم گشوده ای
و خوان گسترده هزار رنگ و طمع را بر من نموده ای.
من مهمان خوان این خانه هستم
هرلحظه با هر دم و بازدم
بارالها
تو
از من
آگاه تری به من
و از من
عادل تری به من
و از من
بخشنده تری به من
چگونه من نادان و چشم درپای
و پای در خاک
بگویم:
این را بده و آن را نه
نه
نه
نه.
هرچه
هرچه
هرچه
فرود آری
خیر است
و مرا ستوده.
لب فرو می بندم
مژه ها دست در دست هم
می گویم:
قبول
هیچ نمی خواهم
جز انچه تو می خواهی
هیچ طلب نمی کنم
جز آنچه تو می فرستی.
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مرا با غصه ها همدم تو کردی به دست غم گرفتارم تو کردی ز کف صبر و قرارم را ربودی علاجم کن که بیمارم تو کردی تو زیبایی و دنیا از تو زیباست کنارت بودن اوج آرزوهاست ببین در آبی چشمانم ای دوست چگونه موج عشق تو هویداست
سلام خوبی؟[گل]
امیدوارم که همیشه خوب باشی [گل]
طاعات و عباداتتون قبول[گل]
***************
دفتر عشق به روز شد [گل]
***************
منتظر حضور سبز شما هستم[گل]
شاد باشی ----- التماس دعا[گل]
*******************
بشکن فاصله ها را با یک قلب عاشق دو سینه ایم
همیشه با هم و همیشه به یادم همیم. [گل]
*******************
سلام علی
خوبی؟ من خوبم خیلی بهتر از دیروزم
.
.
علی چه کردی با این واژه هااا....
جایی برای حرف نذاشتی
نظر؟
کشتی طعمه ی دریا شد
و تنها مردی در جزیره ای متروک به خشکی رسید
مرد زنده مانده بود ...هر لحظه کنار ساحل به انتظار راه چاره ای ...نشانه ای
اما هیچ کشتی از آنجا نگذشت
مرد تصمیم به زندگی گرفت...خوب با طبیعت درآمیخت
از برگ و خار و خاشاک کلبه ای ساخت و از گیاهان و...خوراک تهیه کرد
بعد از گذشت مدتی وقتی بعد از گشت و گزار در جزیره به کلبه اش بازگشت
دید کلبه کاملا سوخته است و هرآنچه با سختی جمع کرده بود برباد رفته
فریاد زد شیون کرد گریه کرد گلایه کرد
خدایا!
چرااااااا؟ چرا من؟
چرا بر سر من که در جزیره ای متروک به سختی زندگی می کنم این بلا را آوردی؟
زندگی را دشوارتر کردی؟
چرا من؟
عدل تو؟ مهربانی تو؟
کجاست؟
چرا حالا که با سرنوشت بد خود ساخته ام ...؟
....چرا؟
چرا من؟
چشمهایش به آبها دوخته شد...به جایی که کشتی نزدیک می شد!
به ساحل که رسید مرد از تعجب خود گفت و پرسید:
در این مدت هیچ کشتی و کمکی به اینجا نزدیک هم نشده بود اما شما...؟
گفتند: ما هم قصد حرکت به این جهت را نداشتیم اما با علامتی که تو دادی و دود آتش فهمیدیم حتما کسی به کمک نیاز دارد..!
آنچه او از آن با عنوان بلا یاد کرده بود راه نجات بود برایش! تمام مهربانی پروردگارش
تمام عدلش
علی
خیلی خوشحالم که پرتو نگاهت از چنین افق بلندی می تابد
خیلی خوشحالم که ......یافته ای!
برای ما هم دعا کن .... می گویند دعای آنان که مقربترند نزد پرودگارشان بی برو برگرد مقبول است
چه بسا چیزهایی که به سود شماست و آنها را بد می پندارید و چه بسا چیزهایی که از آنها متضرر میشوید و دوست دارید
سلام
ایول چه وبلاگ عرفانی دارید
خوش و موفق باشید
یا علی
مدتی هست در آزارم و می دانی تو
به کمند تو گرفتارم و می دانی تو
از غم عشق تو بیمارم و می دانی تو
داغ عشق تو به لب دارم و می دانی تو
گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مردم آزار مکش از پی آزردن من
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد
به جفا سازد و صد جور برای تو کشد
ای عشق همه بهانه از توست
من خاموشم این ترانه از توست
من اندوه خیش را ندارم
این گریه بی بهانه از توست
ماه رمضان ُ ماه میهمانی خدا!
ببخشید یادم رفت حلولش رو بهت تبریک بگم
ان شاءالله که عباداتت تو این ماه قبول حق باشه دوست خوبم.
سلام خوبی؟
******* دفتر عشق به روز شد *******
منتظر حضور شما هستم
( طاعات و عباداتت قبول )
در این شبها برای منم دعا کن
التماس دعا- یا علی