راه

راه؛

 

  تاریک

 

 

منزل؛

 

  بی نشان

 

 

دل؛

 

  ملول

 

 

قافله را جان به لب آمده

 

امید خلق سراب گشته

 

 

 

خطوط جاده

 

 بی انتها

 

  به تاریکی می گرایند

 

تنها سهم ما از یار سیاهی زلفست

 

تاریکی را برایمان به ارمغان آورده

 

پرپیچ و خم و تار

 

دراز

 

اسیر دست باد

 

. 

 

 

 

«ازپای فتاده ام»

نظرات 8 + ارسال نظر
شیرین پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:23 http://www.arooseatash.blogfa.com

سلامی به گرمای دستان دوست
دلم با دلت لحظه ای روبه روست
بگو عاشقی تا سلامت کنم
تمام دلم را به نامت کنم

سلام به سبزترین موجود خاکی........
تا یه هفته پیش به جواد می گفتم بی معرفت ولی حالا می بینم تو روی اونم کم کردی
بابا بی معرفتتتت
پیش ما بیا!
مواظب خودت باش علی جان

همسایه جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:25

سلام علی جان

چی شده؟
چه افتاده؟
چرا ناراحت؟؟؟

همسایه شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 14:16

سلام علی جان

خوبی گلم؟

داشتیم همسایع؟؟؟؟
حالا ما غریبه شدیم؟؟؟

هر جور راحتی گلم


عینکم خوس بینی خوس بینیه:)))
انقدر هم نازه:))))

داره عید می شه
تو خونه تکونی دلت چیا رو نگه می داری
چیا رو میندازی دور؟؟؟

مواظب خودت باش عزیز
:)))))))))))))
یادت باشه

پر انرژی و شاد باش
کاری کن دنیا با آواز تو برقصه!!!!
و از پس خنده های همیشگیت بر نیاد.
کاری کن رو زمونه کم بشه
:))))))))))))

پایدار باشی

سارا خانم یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:16

ببخشید رفیق
چند وقتی بیدقت از کنار شعرهات گذشتم
حالا دوباره باز خوانی کردم
یک طوری شده
یا من فکر میکنم
..........
انگاری یکم دلت منقلبه
یا............
ولی امیدواری رو میشه حس کرد
-------------------
ممنون
رفیق

شوریده یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 17:52 http://faghat-khodam.blogsky.com

سلام

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند امشب

که خود در میان غزل ها بمیرد

گروهی برآنند کاین مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد

که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد


مانند گذشته زیبا بود ......«ازپای فتاده ام»

موفق باشید.....شوریده

شیرین دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 19:25 http://www.arooseatash.blogfa.com

رفتی و مارو تنها گذاشتی

همسایه سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:05

علی جان
چی شد؟
پس چرا نمی گی؟
مردم از دلشوره

چه اتفاقی افتاده؟

حالا ما غریبه شدیم آقا؟؟؟

بیا بگو
بیا یواشکی در گوشم بگو
چرا ناراختی؟
چرا جواب ندادی؟؟

سارا خانم چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:00

معذرت
من نمیخواستم باعث ناراحتیت بشم
از این به بعد مثل همیشه میخونم و لذت میبرم
دیگه چیزی نمیگم
تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد