این زندگی را نمی خواهم (۳)

زراعت در این فصل

 

کاشتن درد است

 

بغض کردن با تگرگ است

 

مردن با ریزش برف است.

 

 

سقف می چکد

 

بستر خیس است

 

و شب سرد

 

صدای زوزه ای به گوش می رسد

 

باد وحشیانه می وزد

 

اینجا همه می میرند.

 

 

این زندگی را نمی خواهم

 

 

مزرعه را آفت زده

 

خورشید به سوگ نشسته

 

سیاه مرغکان نیز انگار رفته اند

 

دریافته اند اینجا دیگر چیزی نیست.

 

 

مترسک را سرپا می کنم

 

جامه ای می پوشانم

 

و تنهایی خویش را با او قسمت می کنم

 

مترسک را سرپا می کنم

 

شاید بهار آمد

 

بذر می پاشم

 

هر روز صبر می کنم

 

شاید

 

لبخندی آمد

 

جوانه ای طلوع کرد

 

شعرهایم را می نویسم

 

شاید دلتنگی با صفحه کاغذ همراه شد.

 

 

با این زمستان نمی توانم بمانم

 

هنوز سرمایش همان سرمای روز اول را دارد

 

هنوز تب غمم همان حدت آغاز را دارد

 

 

این زندگی را نمی خواهم

 

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
علی اکبر جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 20:07 http://www.hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
خیلی شعر زیبایی بود
موفق باشی
پیش منم بیا

همسایه :) شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:54

سلام علی من
خوبی؟


آخه چرا غمگینی؟
خوب چی شده گلم؟؟؟


برام بگو دیگه



کی اذیتت کرده؟؟؟
آقا بدخواه مدخواه داری
فقط عکس بده
جنازه تحویل میدیم D:



مواظب خودت باش
بیا برام بگو چی شدم
می شنوم:)

جواد شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:07

سلام علی جان

مرسی که همیشه به یادمی

باشه می یام...به زودی...اندکی صبر سحر نزدیک است

میگم ها...آواز بارون این روزا خیلی غمناک شده...چرا؟؟؟

مگه نیست بارون زده ای زیر بارون...مگه خیس نشده لبی...صورتی زیر بارون...

من این زندگی رو می خواهم...نه برای خودم...بلکه برای کسانی که موج واسشون آرامش..شادی به همراه می یاره

شاد باشی و بارونی

یلدا شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:25

سلام دوست جواد خوبیننننننننننننننننننننننننننننن؟ جواد این همه از شما تعریف میکنه نمی دونستم این جور شعر میگین ادم این همه نا امید ندیدم اونم شمااااااااااااااااااااااامی تونم بپرسم شما دیگه چرا؟شما چتونه؟ناامیدی کفر اینو حضرت علی گفته اینو همیشه یادتون باشه که اگه همه دنیا ادمو تنها بذارن مهم اینه که خدارو داشته باشی این واقعا کافیه اگه به اون واقعا ایمان داشته باشیممممممممممممممممم که مطمئنم شما اینو دارین تازه به قول جواد اگه خوب نگاه کنیم توی دنیا همه چیز در حال انتظارهستن به امید وصال شاد باشین وسبز در پناه خدا

سلام یلدا جان
سلام

اول ممنون که آمدی
دوم خوبم شکر
سوم جواد لطف داره چون شما
چهارم کی گفته من ناامید هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چشم ها را باید شست
زمستان چو بهار زیباست
و شاید زیباتر
گل شبدر چه کم از لاله شب بو دارد
به ثمر نشستن و رها شدن زیباتر از جنون بارور شدن است
جور دیگر باید دید
..
من عاشق باریدنم
باران یا برف
آرامش

شوریده شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:49 http://www.faghat-khodam.blogsky.com

سلام

بسیار شعر زیبایی بود........احسنت بر شما:)

زندگی شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر که مرا گرم نمود
نان خواهر که به ماهی ها داد
زندگی شاید لبخندی است
که دریغش کردیم
زندگی امدن و رفتن ماست
زندگی فهم نفهمیدن هاست

موفق باشید.....شوریده

مژده شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 20:53 http://mozhdeh.blogsky.com/


سلام علی آقا!!
باوارتون نمیشه ! ... ! من بالاخره اپ کردم!!! خیلی خوشحال میشم اگه بهم سر بزنین!
مرسی ممنون

شیرین تنها شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 23:26

شکست عهد من وگفت هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری وچه زود گذشت بهار بود و تو بودی وعشق بود و امید، بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

سلام!
بهار تابستون پاییز زمستوووووووووووووون

قسنگه؟!
از کلاس اول یادم مونده ها تشوییییییییییییییییییییق

همسایه :) یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:14

سلام گلم
خوبی ؟



یک ماه؟؟؟!!!!
چرا؟؟؟
انقدر زیاد؟؟؟!!!!
:(



خوب.... اگه خیلی کار داری
....
چی بگم
باشه
خوش باشی
سلامت باشی
هرجا هستی شاد باشی
.
.
.
خوب زودی برگردیا
باشه؟؟؟


من همش این جوریم :)))))
تو هم باش
:))))

شوریده یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 17:25 http://www.faghat-khodam.blogsky.com

سلام

واقعا این شعر بسیار زیباست.......زیبا نوشته اید

وبلاگ من به روز شده است....

موفق باشید.....شوریده

علی اکبر یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:49 http://www.hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
ممنون که اومدی پیشم و نظر لطفت رو گفتی.
در پاسخ به سوالی که پرسیده بودی بله من تهرانی هستم.
موفق باشی
بازم پیشم بیا

سانا هستم دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 http://soghoteyekfereshte.blogsky.com

سلام اقای علی ......

بابا پای کسی رو نکشیدم وسط ..

فقط خواستم راهنمایی بگیرم که من

چه جوری می تونم شیرینی بدم)))))

خوبین راستی..احوال پرسی یادم رفت..

می دونستم خوبین نپرسیدم......

نمی دونم چرا سرنمی زنن(کلبه ی..)

حتما خیلی سرشون شلوغ....بهشون میگم...

چشم فرو بسته اگر واکنی

در تو بود هر چه تمنا کنی

عافیت از غیر نصیب تو نیست

از تو بود راحت بیمار تو

نیست به غیر از تو پرستار تو

همدم خود شو که حبیب خودی

چاره ی خود کن که طبیب خودی

غیر که غافل دل زار توست

بی خبر از مصلحت کار توست

بر حذر از مصلحت اندیش باش

مصلحت دل خویش باش.....

خیلی خوشحلم که این قدر با چشم باز به دنیا

نگاه می کنین ...

موفق باشین...

commentکوچولو commnetنیست!!!!

قال اواز باران(علی اقا)

خداحافظ رو رحمت کند!!!



سارا خانم دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 14:20 http://biriaaa2.blogsky.com

سلام
مثل همیشه
ولی اینبار ...........خیلی برای من پر معناتر بود
شاید به من نزدیک
بگذریم
خوبی
متاسفم
مدتی با خودم هم قهر بودم
ممنون که منو میخونی
هستی کنارم
با دعاهای گرمت
با سپاس
خوش باشی
تا بعد

سانا هستم دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 14:24 http://soghoteyekfereshte.blogsky.com

به نام هستی بخش من

به نام فطرت اموز تو

به نام ان کسی که تو می پرستی

سلام..من بازم اومدم ..

دارم نیومدن های(وب لاگ کلبه ...)

رو جبران می کنم ....

من میام براشون تعریف می کنم !!!!


من کیستم ؟ز مردم دنیا رمیده یی

چون کوهسار پای به دامان کشیده یی

از سوز دل چو خرمن اتش گرفته یی

وز اشک غم چو کشتی طوفان رسیده یی

من......کی.... ستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نام :اواره

نام مادر:هوا

نام پدر:ادم

جرم:به دنیا امدن

محکومیت:زندگی کردن

سکونت:دنیا

محل تحصیل:زندان غم

شغل:گفتن و پیدا کردن

شهرت سرگردانی

مقصد:اخرت

وسایل:چند متر پارچه ی سفید و توشه از دنیا

خدت حافظتون

راستی مرسی از commentهای زیباتون.



شیرین دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 23:12

کاش بودی و می دیدی،
بعد از رفتنت،
باران چه معصومانه می بارید.
کاش می دیدی،
شیرین ترین خاطره ی بهاریت،
چگونه! زیر هجوم بغض و اندوه ویران شد!
رفتی و من چقدر پیر شدم
ناباورانه در گستاخانه ترین لحظه ی ترید ،
رهایم کردی!
و من ... بی خبر از نبود جاودانه ات هنوز هم به امید بودنت لحظه شماری می کنم

سمیه و علی سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:09 http://kolbeyema.blogsky.com/

عود من ای ساز هستی ساز ساز زندگی
ای نوایت نغمه های دلنواز زندگی
عود من ای رهگذار نا کجا آبادها
ای رفیق راه پر شیب و فراز زندگی
بیشتر این روزها با من بمان این روزها
با تو تنها می توانم کردساز زندگی
با تو من حسمی کنم تنها نبودم هیچگاه
باتو ای همراه من در سوز و ساز زندگی
زنده خواهم ماند با هم زندگی خواهیم کرد
ای مرا در بی نیازیها زندگی
عود من بنشین بروی زانوان خسته ام
باز هم با من بگو بی پرده راز زندگی
با تو من این زندگی را جاودانی می کنم
می ستانم از تجل حتی جواز زندگی
می خرم با جان ودل اما نه حتی بیشتر
می کشم تا انتهای مرگ ناز زندگی
باز چون آن روزها با من بمان ، با من بخوان
عود من ای ساز هستی ساز سازندگی

از تاخیری که داشتیم واقعا معذرت می خوام و ممنون که به ما تو این مدت سر زدین ولی تو رو خدا اینقدر از زندگی نالون نباش دل ادم میگیره
راستی یادت باشه دنیا سخت گیرد بر مردم سخت کوش
همیشه شاد باشین و امیدوار
منتظرتون هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد