ای کاش باران ببارد

مانده ام

 

تنها

 

بی هم شانه ای

 

در دو راهی تردید

 

کوچه انتظار

 

مانده ام.

 

 

تپش تنم از پی تو می خواند

 

سنگینی سرم هوای خالی شدن دارد

 

قدمی دیگر

 

تصمیمی دوباره

 

می مانم

 

می مانم.

 

 

می آیی؟

 

اگر آمدی

 

اگر من نبودم

 

به آن شن زیر پامانده

 

تورا به خدا بگو

 

بگو

 

که آمدی.

 

 

هر زمان قطره ای دیدی

 

به روی گونه ای

 

یا روی سبزه ای

 

آویخته بر مژه ای

 

برگ گلی

 

به آسمان نگاه کن

 

و نقش دو چشمان مرا

 

در بین ابرها جستجو کن

 

وقتی باران می بارد

 

موعد فرا رسیدن قرار ماست.

 

 

به آسمان نگاه کن

 

قطره ای به سوی تو می آید

 

گونه تو را لمس می کند

 

بر لبانت بوسه می زند

 

به آسمان نگاه کن.

 

 

مانده ام

 

هنوز

 

به شن ها خیره می شوم

 

به آسمان نگاه می کنم

 

ای کاش باران ببارد

 

ای کاش باران ببارد

 

ای کاش

 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
حسرت پرواز چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:57

سلام دوست خوبم.
من لبخند زدم به خاطر دوست بی وفام که گذاشت و رفت و به خاطر دوست با وفام که منو تنها نمیذاره.یعنی علی مهربون.
دوست وبلاگی همیشه مهربون...شاد باشی...

شیرین چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 23:40

غروب شد خورشید رفت. آفتابگردان دنبال خورشید می گشت ناگهان ستاره ای چشمک زد آفتابگردان سرش را
پایین انداخت. آری.... گلها هیچوقت خیانت نمیکنند
مرسی که منتظر تولدی... تولدی دیگر.. متنفرم از تولد

سلام....

بنده خدا پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:26

ای کاش باران ببارد . . .
واقعا ولی . . .
و تو نیز در راهی . . .
آری ای کاش باران ببارد . . .
و من همچنان تمام دو راهی های جهان را در پی تو می نوردم . . .
آخر ذلیل مرده این دوراهی تردید که گفتی کجاست ؟‌؟‌؟
با کفشهای پاره در به در در پی کوچه انتظار . . .
آخرش فهمیدم این نام انتظار مال قبل از انقلاب بوده است . . .
زین پس تو نیز در شعرهایت به جای کوچه انتظار از کوچه شهید عبدالباسط الله وردیان ( نام بعد از انقلابش ) بگذر . . .
واقعا ولی . . .

سلام به یه بنده خدا
ممنون که میای و سر می زنی
کاش خودتو معرفی می کردی

فائزه پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:46

علی جان سلام
خوبی گلم؟



بازم شعر قشنگ گفتی و ....
این آخری خیلی ناز بود


شاد باشی عزیز

جواد پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 13:57 http://dolaat.blogsky.com

سلام
۱-ممنوم از لطفت
۲-ممنون که به یادم هستی
۳-ممنون از کامنت زیبات
۴-...بابت همه چیز

شعرت واقعن عالیه...دمت گرم

بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم می یاره
حس می کنم پیش منی وقتی که بارون می باره

آسمونه دلت بارونی

قاصدک جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:53 http://vosatekhial.blogfa.com

سلام
هنوز منو لینک نکردی
متنایی که می نویسی قشنگه روز به روز بهتر از دیروز

مژده جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 14:55 http://mozhdeh.blogsky.com/

این هم خیلی قشنگ بود
من معمولاً شعر نمیخونم چون همشون خیلی طولانی هستن ولی شعرهای شما همشون خوبن
واقعاً قشنگ بود

سارا خانم جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 15:24 http://biriaaa.blogsky.com

سلام رفیق
زمزمه کردم
هر وقت شعری ذهنمو درگیر میکنه
زمزمه وار حفظش میکنم
موفق باشی
خیلی ماه مینویسی

جواد شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 http://dolaat.blogsky.com

سلام علی جان
خوبی؟
مرسی از لطفت...ممنون که بهم سر می زنی
.
.
.
.
سلام برسون
لبخند بر لبانت پایدار

حسرت پرواز شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 22:16 http://www.hasrate-parvaaz.blogsky.com

سلاممممم.
آخه من با اینهمه لطف چی کنم.هان؟
دوست خوبم بسه به خدا شرمندماااا!!!
راستی پست اخیرت مث همیشه فوق العاده بود.قبلا فرصت نشده بود بخونم.
مرسی که بهم سر میزنی.
شاد باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد